چرا سندروم استراماچونی؟ ( سرمقاله ای از دکتر پیمان مولوی در روزنامه گسترش صمت )
1398/10/04
سرمقاله ای از دکتر پیمان مولوی در روزنامه گسترش صمت
چرا سندروم استراماچونی؟
پیمان مولوی
سرمقاله
هفته گذشته یادداشتی باعنوان «سندروم استراماچونی» نوشتم که همین روز و در همین ستون منتشر شد. در یک هفته گذشته، واکنشهای متفاوتی درباره موارد مطرح شده در یادداشت دریافت کردم.
بسیاری موافق و عدهای مخالف دیدگاههای مطرح شده در یادداشت بودند. برخیاز نقدها مبتنی بر این بودکه بهسبب اهمیت فوتبال در ایران و جهان ورود سیاستمداران در تمام دنیا به این امر بدیهیاست و همه از شاهزادگان کشورهای خلیجفارس تا برلسکونی و... علاقهمند به ورود از عرصه سیاست به عرصه فوتبال و حضور در این بخش هستند. باتوجه به واکنشهای یادشده تشریح دیدگاههای مطرح شده در سرمقاله پیشین ضروری بهنظر میرسد.
«سندرم استراماچونی» در حقیقت کوچک شمردن فوتبال نیست. فوتبال قلب ورزش جهان است. فوتبال تلاقی عشق، ورزش و رقابت است. فوتبال صنعت است و این صنعت هزاران میلیارد دلار گردش مالی دارد. در خاطرات تمام ایرانیان و جهانیان یک بازی، یک بازیکن و یک لحظه خاص از فوتبال جای دارد؛ اما در ادامه آنچه که باعنوان «سندرم استراماچونی» مینامم را تشریح خواهم کرد.
چند روز پیش آقای عبدالناصر همتی، بهعنوان رئیس کل بانک مرکزی ایران، از ورود به مسئله پرداخت حقوق مربی فوتبال تیم استقلال و انتقال ارز برای استراماچونی خبر داد.
به باور من پرداخت دستمزد ۱۵۰ هزار یورویی مربی یک باشگاه پرطرفدار بسیار مهم است، اما از آن مهمتر شنیده نشدن صدای فریاد صادرکنندگان، واردکنندگان، تولیدکنندگان، کسبه و فعالان اقتصادی کوچک و بزرگی است که در سالهای تحریم و دوران جدید تحریمهای امریکا علیه ایران، توانستهاند با بکارگیری راههای مختلف میلیونها و شاید میلیاردها دلار را با هزینههای گزاف به مبادی تجاری خود انتقال دهند و بسیاری هم راهکاری برای این نقلوانتقال پیدا نکرده و درنهایت با ضرر و زیانهای هنگفتی روبهرو شدهاند.
سندروم استراماچونی یعنی برای انتقال ۱۵۰ هزار یورو همه بسیج میشوند اما برای تغییر در نحوه اجرای یک بخشنامه یکروزه یا ناگهانی که هزارویک مشکل برای صادرکنندهو تولیدکننده ایجاد میکند، کسی گوش شنوا ندارد. سندروم استراماچونی یعنی فعال اقتصادی نمیتواند تا همین انتهای سال هم قدرت پیشبینی ارزی داشته باشد و هیچ یک از مسئولان برای حل این مشکل با این جدیت که برای موضوع استراماچونی ورود پیدا کردند، ورود پیدا نمیکند.
درچند سطح میتوان این تحلیل را جلو برد:
۱- استراماچونی نشان داد که تحریمهای مالی در بدنه اقتصاد ایران، بسیار جدی هستند و ما حتی برای انتقال استاندارد ۱۵۰ هزار یورو هم دچار مشکل هستیم. واقعیت این است؛ آنگونه که بسیاری استدلال در رفع مشکل نقلوانتقال ارز دارند، این مشکلات همچنان پابرجاست و هنوز راهحلی عملیاتی پیدا نشده است.
۲- موضوع استراماچونی نشان داد که روشهای ما در نقلوانتقال ارز، ازمسیر ریختن پول از سمت صراف به حساب یک شرکت شاید برای ما عادی باشد اما در دنیایی که قوانین پولشویی با جدیت در آن رعایت میشود، نمیتوان از این الگو پیروی کرد. در این شرایط است که نمیتوان برای همه کسبوکارها و شرکای تجاری یک نقشه واحد داشت. چه بسیار نمایندگیهای شرکتهای خارجی که بهسبب مشکل در مراودات مالی و بانکی قادر به همکاری با ایران نیستند؛ نمونههایی از این شرکتها در تمامی صنایع، کشاورزی، بخش دارو و تجهیزات پزشکی و فولاد بهوضوح و به کررات دیده میشود.
۳- موضوع استراماچونی نشان داد که فرصتطلبی و علاقه به دیده شدن چقدر در ایران طرفدار دارد. تمام کسانی که برای حل این مسئله وارد میدان شدند، میتوانستند فقط کار را انجام دهند و تمام؛ در حالی که علاقه به دیده شدن و استفاده از فضای تبلیغاتی فوتبال همه را جذب خود کرد.
۴- درک مدیریت ریسک در ایران بسیار ضعیف است. چرا باید کارها همیشه به نقطه غیرقابل بازگشت برسد؟ در همین فوتبال ماجرای ویلموتس و پرداخت ۳ میلیون یورو برای ۶ بازی! یا غرامتهای سنگین به مربیان و بازیکنان خارجی... نشان از ضعف ما در درک ریسک دارد. مدیریتریسک یعنی شناسایی ریسکها، ارزشگذاری ریسکها و بهبود یا حذف آنها با تاکید بر چرخهای یادگیرنده.
۵- موضوع استراماچونی نمایی از ایران را برای طرفهای تجاری در جهان ایجاد کرد. حالا بسیاری از شرکای تجاری شرکتهای ایرانی از طرفهای ایرانی خود میپرسند شما که برای پرداخت ۱۵۰ هزار یورویی تا این حد مشکل دارید چطور میخواهید مبلغ قرارداد میلیون یا ۱۰ میلیونی و... را به ما پرداخت کنید؟
۶- اساتراماچونی نشان داد که اقدام قاطع چگونه میتواند یک ساختار را دچار مشکل کند و ما بهسبب طبیعتمان همواره در حال تلطیف موضوعات مهم و تبدیل آنها به موضوعاتی درجه چندم هستیم.
و در نهایت اینکه «سندرم استراماچونی» یعنی ناکارآمدی در مدیریتریسک، یعنی ارجح بودن شوآف (نمایش) بر حل مشکل، یعنی نبود درک ابعاد یک موضوع از طرف بسیاری از افراد که تا پیش از این موضوع را انکار میکردند.
پیمان مولوی ـ دبیرکل انجمن اقتصاددانان ایران